نهضت بیداری

نقاط قوت جوان از دید مقام معظم رهبری

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ب.ظ


نقاط ستایش برانگیز جوانان کدام است؟ اگر ما یک فهرست صد نقطه‌ای را هم فراهم کنیم، باز زیادی نرفته‌ایم. من در این‌جا چند نقطه از نقاط ستایش برانگیز جوانان را عرض می‌کنم.

جوان، حق را آسان می‌پذیرد. این بسیار مهم است. جوان، راحت و صادقانه اعتراض می‌کند و بی‌دغدغه و بدون هیچ‌گونه گرفتاری درونی، اقدام می‌کند. این هم بسیار مهم است. پذیرش آسان، اعتراض صادقانه و اقدام بی‌دغدغه را شما کنار هم بگذارید، ببینید چه حقیقت زیبایی به وجود می‌آید و چه کلیدی برای حلِ‌ّ مشکلات است.

جوان به طور طبیعی طالب اصلاح است. البته من به تعبیرهای رایج اصلاح‌طلب و محافظه‌کار و امثال این‌ها هیچ کاری ندارم؛ اصلاح‌طلبی به عنوان یک پُز سیاسی، مورد نظر من نیست. بعضی کسان دم از اصلاح‌طلبی می‌زنند، در حالی که اصلاً نمی‌دانند چه می‌خواهند و دنبال چه هستند. بعضی کسان دم از اصلاح‌طلبی می‌زنند، در حالی که آن چیزی که ته ذهنشان قرار دارد، در واقع اصلاح‌طلبی نیست؛ نوعی ارتجاع و برگشت به عقب است. می‌بینید که بعضی کسان زیر نام زیبا و جذّاب اصلاح‌طلبی، دنبال این هستند که به دورانی برگردند که دین فقط جنبه تشریفات در زندگی انسان داشته باشد و نه بیشتر! این دیگر اصلاح‌طلبی نیست؛ این نقطه مقابل اصلاح‌طلبی است. اصلاح‌طلبی با تکامل و پیشرفت همراه است، نه با عقب گرد.

البته بعضی افراد هم هستند که اسم اصلاح‌طلبی را می‌آورند؛ اما مقصودشان اصلاحات امریکایی است! من یکی دو سال پیش در نماز جمعه مطرح کردم که ما اصلاحات انقلابی داریم و اصلاحات امریکایی. اصلاح امریکایی مظهرش این است که جرثومه فسادی مثل محمّدرضای پهلوی، دوباره به ایران برگردد و امور را در قبضه خود بگیرد؛ بعد هم کلید طلایی سلطه اجنبی بر کشور را در سینی نقره به اربابان امریکایی تقدیم کند! اینکه شما می‌بینید رسانه‌های امریکایی و انگلیسی و سیاستمدارانشان دم از اصلاحات در ایران می‌زنند، منظورشان چنین چیزی است؛ یعنی جرثومه فسادی که تابع و مرید و آلت دست و کوچک اَبدال آن‌ها باشد، در کشور بر سرِ کار بیاید و همه چیز را در خدمت آن‌ها قرار دهد.

البته بعضی هم هستند که صادقانه اصلاح طلبند؛ در این شکّی نیست. واقعاً از کمبودها، نارسایی‌ها، عقده‌ها و انحراف‌ها رنج می‌برند و دنبال اصلاح آن‌ها هستند، که این به جای خود مطلوب است. جوان، این‌گونه اصلاح‌طلب است؛ یعنی به طور طبیعی طالب عدالت، آزادی‌های مشروع و تحقّق آرمان‌های اسلامی است. حقایق و آرمان‌های اسلامی، او را به هیجان می‌آورد و در او جاذبه ایجاد می‌کند. تصویری که در ذهن او از سیمای امیرالمؤمنین علیه‌السّلام نقش بسته، او را به هیجان می‌آورد؛ نواقص موجود را با او تطبیق و مقایسه می‌کند و طالب اصلاح می‌شود. این ویژگی بسیار برجسته‌ای است.

از جمله نقاط ستایش برانگیز جوانی، نیرو، قدرت، ابتکار و نشاط در وجود جوان است. این‌ها در شما به طور طبیعی وجود دارد. این‌ها بخشی از فهرست طولانی امتیازات جوانی است. آیا جوان این امتیازات را کسب کرده است؟ نه. شما برای اینکه امتیاز حق‌طلبی، نیرو، نشاط، حوصله و همّت جوانی را به دست آورید، تلاش به خصوصی نکرده‌اید. این یک مرحله طبیعی از عمر و زندگی است. پس یک موهبت است و در مقابل آن، تکلیف وجود دارد و باید جواب داد.

در این‌جا مغالطه‌ای وجود دارد که جزو همان خوشامدگویی‌های به قصد عوام فریبی است؛ و آن این است که منطق اسلامی همه‌اش می‌گوید «تکلیف». در حالی که گفتمان جدید دنیا می‌گوید «حق»؛ چرا همه‌اش از تکلیف می‌گویید؟ بعضی کسان این حرف را رایج کردند و قصدشان این است که عدّه‌ای که از تکلیف گریزانند، از خوشامدگویی‌های اغواگرانه و غیر صادقانه خوششان بیاید.

اوّلاً حقّ و تکلیف، دو روی یک سکّه‌اند. هیچ حقّی بدون تکلیف وجود ندارد. هر کس حقّی دارد و در قبال آن، تکلیفی هم بعهده دارد. بنابراین، اینکه از حق بگویید؛ اما از تکلیف نگویید، حرف سخیف و بی‌محتوا و بی‌منطقی است. ثانیاً در این‌جا صحبت از حق نیست. تکلیفی که ما در این‌جا مطرح می‌کنیم، در مقابل یک حق نیست؛ در مقابل یک امتیاز است. شما امتیازی دارید و این امتیاز تکلیفی را به طور طبیعی بر دوش شما بار می‌کند. من که امتیاز جوانی شما را ندارم، برخی از تکالیف شما را هم ندارم. البته ممکن است در بخشی دیگر، من از امتیازاتی برخوردار باشم؛ لذا در مقابل آن تکالیفی هم دارم. بنابراین در این‌جا تقابل حقّ و تکلیف نیست؛ تلازم امتیاز و تکلیف است. تکلیف، ناشی از امتیازی است که شما در این مرحله از عمر دارید؛ ناشی از موهبتی است که خدا به شما داده است. توجّه کنیم که این تکلیف در دوران کنونی، سنگین‌تر از همیشه است. چرا؟ چون قشر جوان به طور ویژه در جامعه نقش‌آفرین شده است؛ چون جمعیت جوان افزایش پیدا کرده است؛ چون کفّه جوان در معادلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور، یک کفّه سنگین است. بنابراین در این‌جا مسئله این نیست که جوان در رابطه با شخصِ خود تکلیفی دارد یا ندارد؛ نه. مسئله این است که جمعیت عظیم جوانان و حضور آن‌ها در صحنه و به خصوص آگاهی‌ای که امروز جوانان متعهّد کشور ما از آن برخوردارند - که در کمتر جایی در دنیا، این آگاهی، حسّاسیت و برانگیختگی وجود دارد - تکالیف آن‌ها را سنگین و مهم می‌کند. البته به شما بگویم؛ این تکلیف، از جمله تکالیفی است که اتّفاقاً برای جوان هیجان‌انگیز هم هست. از آن تکلیف‌های خسته‌کننده کسل‌کننده نیست. تکلیفی است که با طبیعت جوانی هم همراه است و برای جوان، مشوّق و پیش برنده است.

ما می‌خواهیم جوانان را به چه چیزی دعوت کنیم؟ نمی‌خواهیم شعارهای کلّی بدهیم. بعضی از شعارها، بسیار کلّی و مبهم است. مثل دعوت کردن به میدانی است که راه ورودی آن معلوم نیست یا بسته است. البته بخشی از تکالیفی که ما متوجّه جوانان می‌دانیم، تکالیف شخصی آن‌هاست. خودسازی علمی، خودسازی اخلاقی، خودسازی جسمی. این‌ها تکالیف مهمی است؛ مطالباتی است که ما حق داریم از جوان بکنیم و جوان هم به این خودسازی‌ها احتیاج دارد.


  • صادق خلیلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی